
خود مشت و مالی نشر/
نشر ایران مقولهای جدا از جامعه ایران نیست، هر آنچه از نظر اقتصادی ارکان جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد بر نشر هم مؤثر است. گرانی اقلام زندگی، رشد بیرویه نرخ تورم، کاهش قدرت خرید همگان، بدنه نشر را بشدت دچار مشکل کرده است. راهکارهای رودررویی با این مشکلات به ظاهر چاره ناپذیر چیست، آیا آنچه هماکنون در روند تولید کتاب شاهد آن هستیم امری بجا و منطبق بر چارهگری است. امروز شاهد کاهش تیراژ کتاب، کم شدن عناوین، کاستن از فعالیت تولیدی و حتی توقف تولید در بسیاری از مؤسسات نشر هستیم. جواب نیز روشن است، خریدار کتاب کم است، مؤسسات توزیع یا سفارش نمیدهند و درخواستشان در حداقل است، آمار چک های بلا وصول رو به تزاید و تاریخ چکهای وصولی بسیار طولانی مدت است. با چنین نگرهای نمیتوان چشم امید به فردای نشر ایران داشت، دلایل آن نیز روشن است. نشر در کشور ما در حوزههای کتاب کودک و نوجوان، کتابهای درسی دانشگاهی و کمک آموزشی، کتب دینی و بالاخره کتابهای حوزه عمومی تعریف میشود، سه رشته اول حدود 27 درصد ناشران فعال کشور را با 82 درصد آمار تولید کتاب در برمیگیرد و ناشران حوزه عمومی با حدود 18 درصد تولید کتاب 73 درصد ناشران را پوشش میدهد، یعنی اگر تولید کتاب را در ایران شصت هزار عنوان در نظر بگیریم، 73 درصد ناشران فقط تولیدگر 10 هزار عنوان کتاب هستند و تازه این آمار نکات نگران کننده دیگری هم با خود دارد، کمترین تیراژ مربوط به این حوزه ( حوزه عمومی) است، بیشترین حد ممیزی، نظارت و معطلی در چرخه بررسی شامل کتابهای این بخش است، بیشترین نگرانی نهادهای رسمی در امر نشر به این حوزه ارتباط مییابد. طعن و لعن و نفرین، غیر مجاز شدن و حذف شامل این گروه ناشران میشود و کمترین گردش مالی نشر و ریسکپذیرترین سرمایهگذاری هم به این چرخه مربوط است.
ورود ناشران به سه چرخه نخست آدابی دارد که برای هر کس براحتی دست یافتنی نیست، اول اینکه داشتن تخصص یا تجربه علمی با بهرهگیری از متخصصان و در نتیجه هزینهبری بالاتر یکی از فاکتورهای فعالیت در حوزههای یاد شده است، کسب نظر موافق دایرهای که آن گروه از ناشران در آن قرار دارند و اجازه ورود راحت را به هر کس نمیدهند. هر یک از گروههای یاد شده صاحب انجمنهایی است که سیاستهای راهبردی ناشران آن گروه را تعیین میکنند و طبیعی است که گرفتن سهمی از بازار آن هم درجایی که رقابت جدی است اجازه ورود به هر از گرد راه رسیدهای را نمیدهد. بویژه که دست نهادهای دولتی برای حمایت، خرید یا همکاری با گروههای یاد شده بهدلیل مسأله نداشتن حوزههای تولیدی آنها بازتر است و نهادهای فرهنگی (آموزش و پرورش، وزارت علوم و فناوری، بهداشت و درمان، ارشاد) ترجیحاً بودجههای خرید خود را به این گروه از ناشران اختصاص میدهند، ضمن اینکه اصلاً حوزه تولید آنها مصرف کننده تعریف شده دارد که در مقاطعی از سال به اجبار خرید خود را انجام میدهد پس این گروهها هیچ مشکلی از جنبه اقتصادی ندارند و براحتی برنامهریزی تولید خود را انجام میدهند و با توجه به اینکه بالای 80 درصد تولید و اقتصاد نشر را در اختیار دارند عاملی تهدیدگر را هم در برابر خود نمیبینند. نهادهای فرهنگی دولت هم از این گروهها رضایت دارند، از نظر آماری هم دولت با بسنده کردن به حجم تولید سه گروه اول میتواند با سربلندی از بیش از 50 هزار عنوان کتاب تولیدی این گروهها به عنوان سند افتخار فرهنگی یاد کند. اما سؤال اصلی هنوز پا برجاست، چرا اکثر دارندگان پروانه نشر علی رغم همه این مشکلات همچنان به حوزه عمومی روی میآورند. دلایل آن البته بسیار است که به اجمال به مهمترین آنها میپردازیم:
- ورود به این چرخه تولید به ظاهر نیاز به تخصص ندارد و جان کلام اینجاست، هرکس با گرفتن یک جواز موقت نشر، گردآوردن اندکی سرمایه (چند میلیون تومان) و سرکشی به یکی دو تا سایت کتابی جمع و جور میشود. تولید کتاب در دنیای مدرن اما چرخهای به غایت پیچیده است و چنین آسان نمیتوان وارد آن شد. شناخت بازار، دانش یا به خدمت گرفتن دانش در حوزه مورد نظر، راهاندازی دفتر تولید کارآمد (روابطعمومی، حروفنگار، نمونهخوان، کتابپرداز، ویراستار، ناظر چاپ، مسئول امور مالی و اداری، کتابخانه مرجع یا تخصصی)، ارتباط با بدنه نشر جهان و مطلع بودن از تازههای مهم نشر در جهان، توجه جدی به ساختار کتاب (پیشا متن و پسا متن و متن، حروف مناسب، رعایت فاصله بین کلمات، بین سطور و از حواشی، تعریف درست فصول، صفحهآرایی، سرصفحه، پانوشت، تدوین و استخراج درست نمایه، جانمایی مناسب عکس، تهیه مناسب جداول و شناخت درست سیستمهای حروفنگاری و محیطهایی که میتوان حروف را در آن به کار گرفت) اموری نیست که یک شبه یا حتی یک ساله فراهم شود، علاوهبر آن شناخت کاغذ، مقوا، رنگ و چاپ را نیز باید به موارد یاد شده بالا افزود. حالا واقعاً در نشر حوزه عمومی کشور چند ناشر آگاه بر این امور را سراغ داریم؟ پس تراکم ناشران در این بخش که از سر سهلانگاری و سادهاندیشی آن را فضایی مناسب برای تولید کتاب میدانند یکی از اصلیترین عوارض است. درنتیجه شما با انبوهی از تولید روبه رو هستید که حداقل استانداردها در آنها رعایت نشده است.
*فرید مرادی – روز نامه ایران – 94/2/20