
پس از 70 سال ممنوعیت «نبرد من» در آلمان منتشر میشود
کتاب معروف و پر فروش «نبرد من» بعد از پشتسر نهادن 70 سال ممنوعیت انتشار امسال امکان نشری دوباره پیدا میکند. کتاب «نبرد من» (Mein Kampf) توسط آدولف هیتلر نوشته شده است و بیانگر اندیشههای سیاسی هیتلر و بنیادهای رژیم نازیسم است. هیتلر در سال ۱۹۲۴ هنگامی که در قلعه لندربرگ زندانی بود بخش اول کتاب را با دیکته کردن جملات به منشی خود نوشت. بخش دوم، پایان همان سال پس از آزادی زودهنگام او از زندان نوشته شد. پس از به قدرت رسیدن حزب ناسیونال سوسیالیسم در آلمان و تشکیل «رایش سوم» این متن به کتاب مقدس حکومت نازی تبدیل شد.
«نبرد من» و نازیسم هیتلری
در اواسط دهه 30 میلادی این کتاب به واسطه تبلیغات دولت و حزب نازی بهشدت در بین مردم جا باز کرد و رواج یافت. نازیها در هر فرصتی، از جمله در مراسم ازدواج و اخذ مدرک دیپلم، آن را در میان مردم پخش میکردند. این کتاب به صورت رایگان بین مردم پخش و هدیه داده میشد. این کتاب در مدارس تدریس میشد و فروش نسخههای دست دوم ممنوع بود. در سال ۱۹۴۳، بیش از ۱۰میلیون نسخه از این کتاب در آلمان پخش شد و تا پایان جنگ دوم جهانی نزدیک به 11 میلیون نسخه از آن انتشار یافت. نبرد من پس از جنگ جهانی هرگز در آلمان تجدید چاپ نشده است. در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم و خودکشی هیتلر تمام داراییهای وی از جمله حقوق معنوی آثارش به ایالت باواریا تعلق گرفت. طبق قوانین ایالتی و با تایید دولت فدرال آلمان، باز نشر این کتاب به مدت ۷۰ سال ممنوع اعلام شد تا اینکه این مهلت در اوایل سال ۲۰۱۵ به پایان رسید. ممنوعیت کتاب از انتشار و ترس آلمانها از اینکه دوباره این کتاب فجایع عظیمی را به بار آورد هیچتاثیری در عدم شناخت و کاهش جذابیت آن برای مردم دنیا نداشت، بهگونهای که رسانههای جمعی در ماه ژانویه سال ۲۰۱۴ گزارش دادند متن کتاب هیتلر در میان کتابهای الکتریکی آمازون در دسته «کتابها و متون سیاسی» بالاترین مقام فروش را داشته است. کتاب هیتلر به بسیاری از زبانهای جهان، ازجمله فارسی، عربی و ترکی، ترجمه شده و حتی پس از سقوط رایش سوم بارها منتشر شده است. این کتاب اولین بار توسط عنایتالله شکیباپور به فارسی ترجمه شده و حالا در ایران نیز به چاپ هجدهم رسیدهاست.
«نبرد من» پس از سقوط رایش سوم
کتاب نبرد من، برای اولینبار بعد از پایان جنگ جهانی دوم، در آلمان قرار است منتشر شود؛ گرچه این کتاب در دیگر نقاط جهان به صورت گستردهای بهعنوان وصیتنامه هیتلر و بنیاد و اساس تاسیس نازیسم، در دسترس است، اما بعد از جنگ هرگز در آلمان تجدید چاپ نشده است. چاپ مجدد این کتاب در آلمان قرار است با دو هزار صفحه اضافه به صورت مکمل آن منتشر شود. این مکمل شامل تفاسیر شفاف و نقد است.
اشان ترور، یکی از دبیران ارشد مجله تایم، در مقاله خود در واشنگتنپست در اینباره گفته است: «این تفاسیر میتواند روش مفیدی برای ارتباط با مفاهیم تاریخی و روشنگری درباره آنها باشد.» او توضیح میدهد که انتشار این کتاب با توشیحها به خاطر جلوگیری از وقوع دوباره آن چیزی است که به واسطه نازیسم رخ داده است.
این کتاب که به همراه نزدیک به دو هزار صفحه توشیح بر آن منتشر میشود محل بحث جدی شده است. این کتاب، متن کانونی نازیسم آلمان بود.
شرح جورج اورول از نسخه انگلیسی «نبرد من»
گرچه کتاب «نبرد من» بعدها منفور شد و بهعنوان رساله منفورترین تبهکار قرن 20 شناخته میشد، اما 70 سال پیش، این متن اصلا منفور نبود و هیتلر و پیام نازیسم جاذبه زیادی داشتند. «نبرد من» قلبهای آلمانیها را تسخیر کرده بود و به روشنفکرانی با چشمهای باز و اذهانی پاک نیاز بود تا بر تمایل درونی نسبت به کتاب غلبه کنند.
نقد و شرح جورج اورول از نسخه انگلیسی این اثر همانقدر که در آن زمان مهم بود، هماکنون نیز از اهمیت بسیار برخوردار است.
جــــــورج اورول داستاننــــویس، روزنامهنگار، منتقد ادبی و شاعر انگلیسی بود که بیشتر از هر چیز به واسطه دو داستان مهمش که طعنههای سیاسی و اجتماعی داشت، یعنی «مزرعه حیوانات» و 1984 معروف است، کتابی که بیانیه سیاسی شاخصی در رد نظامهای تمامیتخواه و توتالیتر و همچنین کمونیسم محسوب میشود. یکی از دلایل عمده شهرت اورول به خاطر نقدهای پر شماری است که وی بر کتابهای مختلف مینوشت، تواناییای که او را به بهترین وقایعنگار فرهنگ و ادب انگلیسی قرن تبدیل کرد. نقد کتاب نبرد من توسط جورج اورول در سال ۱۹۴۰ میلادی منتشر شد، یعنی سه سال قبل از به اوج رسیدن شهرت این کتاب. کتاب اورول از اهمیت بسیاری برخوردار است، نه به خاطر حقیقت منحصربهفرد او درباره تهدید هیتلر – در مرحلهای که جنگ جهانی دوم در نوسان کامل بود- بلکه به این خاطر که مرد مشهور بریتانیایی نگاه ویژه خودش را به مخاطرات و جذابیتهای فاشیسم داشت.
جاهطلبی هیتلر به روایت هیتلر
اورول درباره جاهطلبیهای هیتلر چنین ارزیابیای را ارائه میدهد: «آنچه هیتلر برای صد سال آینده پیشبینی کرده است، حکومتی ماندگار برای 250 میلیون آلمانی است، به همراه فضایی کافی برای زندگی، یعنی گسترهای از افغانستان تا کرانههای اروپا. یک امپراتوری وحشتناک و خشک مغزی که در اصل، در آن هیچ چیز جز آموزش مردان جوان برای جنگ و تولید مثل بیپایان برای تولید گوشت دم توپ، اتفاق دیگری نخواهد افتاد. چگونه شد که او توانست دیدگاه هیولایی خودش را در ذهن مردم قرار دهد؟»
اورول مدعی است که برای پاسخ به سوال آخر تنها نگاه کردن به عوامل اقتصادی و سیاسی که ظهور هیتلر را ممکن کرد کافی نیست بلکه دست و پنجه نرم کردن با این واقعیت غیرقابل اجتناب است که «چیز کاملا عمیق جذابی درباره او وجود دارد»، اورول مینویسد «هیتلر میدانست که مردم فقط به دنبال آسایش، امنیت، کوتاهی ساعات کار، بهداشت و… نیستند بلکه هر از گاهی نیازمند ایثار و مبارزه هستند و دوست دارند دست به فداکاری بزنند، آنها عاشق طبل و رژه و پرچم هستند.»
در نسبت داعش و نازیسم
بهعنوان یک دلیل خوب گریم وود در شماره این ماه مجله آتلانتیک، مورد مشابهای را در جهانبینیاش از شبهنظامیان داعشی نقل میکند.
این روزنامهنگار در مقاله خود توضیح میدهد که چطور نمایش باشکوه نظامی از فاشیسم و اهداف آن حس فراخوانی آخر الزمانی و جهادگرانه به پیروان آن میدهد. نشریه وود به این قطعه از نقد اورول اشاره میکند «در حالی که سوسیالیسم و حتی سرمایه داری در راه سوء نیت بیشتر به مردم گفته است «من به شما وعده دورانی خوب را میدهم» هیتلر به مردم گفت «من به شما وعده مبارزه، خطر و مرگ را میدهم و نتیجه آن این بود که یک ملت جلوی پای او زانو زدند. »
آیا حق اوست که پیروز شود؟
تلخترین و تندترین بخش از متن اورول بیشتر به نوع دیکتاتوری هیتلر و کمتر به بنیاد و پایههای نازیسم تاکید دارد. اورول به تصویری از هیتلر که در نقد وی به تصویر کشیده شده نگاه میکند: «احساس رقتانگیزی به آدم دست میدهد، مانند سگی است، چهره مردی که تحت اشتباهات غیرقابل تحمل قرار دارد بدترین ظلمها به او شده. به شکلی مردانه تر، تصویرسازیهای فراوانی با مسیح مصلوب میشود و شکی نیست که هیتلر خودش را به مثابه مسیح میبیند. دلیل اولیه ناراحتی و نارضایتی او از دنیا، بر همه پوشیده است ولی چیزی که عیان است، این نارضایتی است. او شهید و قربانی است، پرومتئوس (قهرمان فداکاری) است که به سنگ زنجیر شده،
قهرمان تنهایی است که یک تنه با کمترین شانس پیروزی در برابر احتمالات غیرممکن میجنگد. حتی وقتی در حال کشتن موش باشد، طوری رفتار میکند که با یک اژدها طرف است. همچون ناپلئون، فکر میکند با سرنوشت در نبرد است، که او گرچه نمیتواند پیروز بشود، اما حق او است که پیروز بشود.» هیتلر این
تصویر را برای خودش ساخت، یک قهرمان فداکار، زخم خورده از جهان هستی و رفت تا بند وحشت را از جهان باز کند. اما خودشیفتگی این قربانی و میل شدیدش به اژدها ساختن از موش، چنانچه اورول تصویر میکند، میتواند در عوامفریبی تمام سیاستها یافت شود.
*نقل از روزنامه فرهیختگان – زهرا سلیمانی اقدم